نقد و نظری کوتاه بر بیان دکتر سیّد مصطفی محقّق داماد

نقد و نظری کوتاه بر بیان دکتر سیّد مصطفی محقّق داماد

  1. در علوم تجربی، «علم» عین واقعیت نیست، بلکه برداشت ما از واقعیت است. لذا زمانی که گفتمان‌ها و پارادایم‌ها تغییر می‌کند، به نتایج دیگری دست پیدا می‌کنیم. مثلاً در پارادایم نیوتونی، جاذبه­ی زمین را چطور تعریف می‌کردند؟ ولی وقتی که پارادایم عوض می‌شود و به انیشتاین می‌رسد، می­گوید جاذبه حاصل تورفتگی ابعاد مکان و فضا-زمان است. در این گفتمان جدید، اصلاً دیگر چیزی به­عنوان جاذبه و نیروی جاذبه وجود ندارد و در واقع، تو رفتگی فضا-زمان حقیقت دارد. وقتی در فیزیک این­گونه است، طبعاً در سایر علوم مانند شیمی و همچنین در مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی، سیاست و در یک کلام همه‌ی علوم، این­گونه و بلکه بیشتر خواهد بود.

بنابراین «علم»، به آن معنای خاصی که اکنون داریم، مثل علم فیزیک و شیمی و… حتّی اقتصاد، عین واقعیت نیستند بلکه این‌ها پردازش ما از واقعیت هستند.

علوم وحیانی که از حقیقت خبر می‌دهند را کاری نداریم؛ ولی آن­چه که اکنون به­عنوان علم مطرح است و در دانشگاه‌ها به­عنوان نظریات آموزش داده می‌شود یا به­عنوان کشفیات مطرح می‌گردد، همه‌ی این‌ها در گفتمان‌ها معنا پیدا می‌کند و در واقع علم، برداشت دانشمند از واقعیتی است که خدای متعال خلق کرده است و عین تکوین نیست.

  1. لذا آن مثالی که جناب آقای دکتر محقّق داماد بیان کرده است، پیش­فرضش از اساس باطل می­باشد. این­که ایشان می‌گوید: «ما شیمی اسلامی و غیر اسلامی نداریم» یا «فیزیک اسلامی و غیر اسلامی نداریم» یا «اقتصاد اسلامی و غیر اسلامی نداریم» درست نیست. یا این­که ایشان می‌گوید: « H2Oدو هیدروژن است و یک اکسیژن، این که مسلمان و کافر ندارد» به­نظرم نوعی خلط بحث است.

آری در عالم تکوین، دو H با یک O قاطی می­شود و H2O یا آب به وجود می­آید و این مسلمان و کافر ندارد؛ اسلامی و غیر اسلامی ندارد. ولی اصلاً این علم نیست. علم، آن صورت‌بندی است که ما به این می‌دهیم.

در حقیقت هر علمی مبتنی بر یک فلسفه‌ی علم است. این یک امر مسلّم است که هر علمی فلسفه دارد. یعنی آن فلسفه‌ی علم است که علم را جلو می‌برد، مشخص می‌کند که چقدر علم را توسعه بدهیم و از تنگناها عبورش بدهیم.

  1. علم، رونده و مانند یک مرکب است؛ آن­که راکب است و آن را حرکت می‌دهد، فلسفه‌ی علم است. این­که چگونه از این علم بهره‌برداری کنیم و چگونه و با چه چارچوب‌ها و چه شاکله‌ای در عینیّت زندگی بیاوریم، همه مبتنی بر ایدئولوژی است. حالا چه ایدئولوژی سکولار و اومانیستی، چه ایدئولوژی اسلامی.

لذا در اصطلاح وقتی می‌گوییم «علم»، علم به­معنای کشف از واقع که آقای محقّق داماد اشاره کرد نیست. بلکه «علم» به­معنای واقعاً اصطلاحی است که می‌خواهیم تبدیل به تکنولوژی و عینیّت و کالا کنیم و در جامعه عرضه نماییم. که این‌ها قطعاً مسلمان و کافر دارد، چون همه­ی این‌ها مبتنی بر ارزش‌ها و ایدئولوژی می­باشد و ارزش‌ها و ایدئولوژی‌ها متفاوت است و می‌تواند سکولار یا اسلامی باشد.

و این مطلب در رابطه با علومی مثل اقتصاد، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، مردم‌شناسی، مدیریت، اخلاق و علومی مانند این­ها، صددرصد صدق می­کند و جای هیچ‌گونه چانه زدن ندارد. این‌ علوم هم علم تجربی هستند؛ علومی مانند جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، سیاست و… هم ولو این­که بخش‌های نظری دارند، ولی بخش‌های عملی و تجربی را هم دارا هستند. بسیاری از مطالب و روش­هایی که از این علوم به دست می‌آید، میدانی و تجربی است. با این حال باز هم این‌ها اسلامی و غیراسلامی دارد. علم اقتصاد هم همین­طور است؛ فیزیک و شیمی هم به یک معنای دیگر.

آری، به آن معنای تکوینی‌ می‌شود حرف‌هایی زد، ولی به آن معنایی که علم می‌خواهد در یک بسته­ی کامل شکل بگیرد و تولید بکند و مشخّص نماید که در چه حوزه‌ای تحقیقات کنید و این تحقیقات را چگونه و با کدام تکنولوژی استفاده نمایید و آن را به عینیّت و به مصرف مردم برسانید، همه‌ی این‌ها حتماً مبتنی بر ایدئولوژی است.

  1. مثالی در علم کشاورزی بیان می­کنیم:

اگر کرامت انسان را اصل قرار بدهیم و اینکه عمر انسان خیلی مهم و شریف است، ما به مرگ تدریجی مجاز نیستیم؛ مرگ فوری که قطعاً جایز نیست. ولی بعضی‌ها می‌گویند مرگ تدریجی اشکالی ندارد. مثلاً یک کاری باعث بشود انسانی که قرار بود ۱۲۰ سال عمر کند، ۱۰۰ سال عمر کند اشکالی ندارد.

حالا مثلاً به یک نقطه­ای برسیم که در شیمی و کشاورزی، این محصول‌های تراریخته برای انسان ضرر دارد و در بلند مدّت عمر انسان­ها را کم می­کند؛ وقتی که این ضرر و اضرار اثبات شد، طبق قاعده­ی لاضرر که بیان می­دارد «لا ضرر و لاضرار فی الاسلام» و تئوری کرامت انسان، مجتهد بگوید این ضرر را هم نفی می‌کنم و نباید باشد؛ و «لاضرر و لاضرار» شامل ضررهای بلند مدّت هم می‌شود. خوب، آن وقت می‌گوییم محصول تراریخته ممنوع است. اصلاً حوزه‌ی کشاورزی را عوض می‌کند و می‌گوید به طرف محصولات تراریخته نروید. یعنی فلسفه‌ی علم و ایدئولوژی، می‌آید به کشاورزی جهت می‌دهد. اینجا است که کشاورزی اسلامی و غیراسلامی خواهیم داشت.

در سایر علوم هم هرکدام شما ببینید که چه­طور ایدئولوژی می‌آید و به علم جهت می‌دهد. اصلاً مسیر توسعه‌ی علم و به­کارگیری و بهره­مندی از علم را عوض می­کند و تمام شئون آن را تحت تأثیر قرار می­دهد.